میانه

متن مرتبط با «خواندنی» در سایت میانه نوشته شده است

ماجرای خواندنی تعیین محل دفن امام

  • ایسنا: رئیس دفتر تولیت حرم مطهر امام خمینی (ره) توضیحاتی را درباره زمین‌های خریداری شده در محدوده حرم امام (ره) و شهر آفتاب ارائه کرد.حجت الاسلام و المسلمین علی جوادی‌راد، رییس دفتر تولیت حرم مطهر حضرت امام خمینی(ره) و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام طی سخنانی با اشاره به وضعیت حرم امام (ره) و تاریخچه آن اظهار کرد: شب ارتحال امام (ره) ساعت ۹ شب جلسه ای در جماران در دفتر امام (ره) تشکیل شد،  مرحوم یادگار امام حجت الاسلام سید احمد آقا نیز در آن جلسه شرکت فرمودند.وی تصریح کرد: از قبل در دفتر امام (ره) این پیش بینی را کرده بودیم که امام(ره) روزی از دنیا خواهند رفت. برنامه ریزی چیز بسیارخوبی است . اگر لحظه ای اتفاقی برای امام(ره) بیفتد آن موقع کسی قادر به تصمیم گیری نیست؛ بنابر این همه نظرها بر این بود که در بین جاده قم - تهران منطقه‌ای هست به نام کوشک آنجا زمین بسیار بزرگی را در چندین ۱۰ هکتار تهیه کردیم، توسط وزارت جهاد سازندگی آنجا تسطیح شد و برنامه این بود که  اگر اتفاقی افتاد بتوانیم از آنجا برای خاکسپاری امام استفاده کنیم.رییس دفتر تولیت حرم مطهر حضرت امام خمینی(ره)  همچنین بیان کرد: شب ارتحال جلسه‌ای تشکیل شد ۲۴-۲۵ نفر  از اعاظم و بزرگان حضور داشتند،  پیشنهادات بسیار زیادی مطرح شد از مصلی تهران، یک قطعه در بهشت زهرا ، بالای سر حرم حضرت معمصومه(س)، مسجد جمکران و ... پیشنهادات مخت, ...ادامه مطلب

  • حکایت های جالب و خنده دار از فیلم سازی در منزوی ترین کشور جهان کره شمالی

  • سایه دیکتاتوری بر سر سینمای کره شمالی/ کار به دزدیدن سینماگر رسید همانطور که همه امور در کره شمالی پشت درهای بسته اتفاق می‌افتد هنر - صنعت سینما نیز از این قاعده مستثنی نیست و اطلاعات کمی در این زمینه موجود است. صدای میانه به نقل از مهر-گروه هنر-ارغوان اشتری: در بخش نخست آشنایی با صنعت سینمای شبه جزیره کره با تاریخچه سینمای کره جنوبی آشنا شدید و در این قسمت سراغ تاریخچه سینمای کره شمالی رفته‌ایم که حتما برایتان جذاب خواهد بود زیرا در این سال ها اطلاعات محدودی از سینمای کره شمالی به خارج از مرزها درز کرده است. پس از آنکه در سال ۱۹۴۵ کشوره کره شمالی تش,حکایت های جالب,حکایت های جالب و کوتاه,حکایت های جالب و پند آموز,حکایت های جالب و خواندنی,حکایت های جالب بهلول,حکایت های جالب و خنده دار,حكايت هاي جالب,حکايت هاي جالب,حکایت های جالب مدیریتی,حکایت های جالب و آموزنده ...ادامه مطلب

  • روایت‌هایی خواندنی از شب‌های اعدام؛ ناگفته‌هایی از قصاص قاتل روح‌الله داداشی

  • به گزارش صدای میانه؛ می‌گوید تنها مُسکّن اعدامی در آخرین شب زندگی‌اش، «سیگار» است و «آخوند»؛ حکایت‌هایش از آخرین شب زندگی اعدامی‌ها شنیدنی است؛ از قصه‌های رضایت در وقت‌های اضافه عمر یک اعدامی تا تلخی لحظه جان دادن او...خودش می‌گوید بعد از 15 سال کار در زندان و گرفتن آخرین وصیت ده‌ها اعدامی، هنوز هم شب‌های اعدام، خواب به چشمش نمی‌آید؛ می‌گوید زمان در «شب سوئیت»، کند می‌گذرد؛ کش‌دار؛ می‌گوید تنها مُسکّن اعدامی در آخرین شب زندگی‌اش، «سیگار» است و «آخوند»؛ خلاصه قصه‌های تلخ و شیرین‌اش از لحظه‌های تلخ اعدام و رضایت اولیاءدم در وقت‌های اضافه، شنیدنی است؛ از حکایت نجات یک اعدامی به برکت تکه قندهایی که به نام عباس (ع) متبرک شده‌اند تا روایت ناگفته‌هایی از اعدام قاتل روح الله داداشی.متولد اواسط دهه 50 است؛ بسیار شوخ و خوش اخلاق با عمامه‌ای سفید و ریش‌هایی مشکی که در قسمت پایین چانه، یکی در میان سفید شده؛ به قول خودش اهل دیار کجور است، با لهجه مازندرانی غلیظ؛ به شدت روشنفکر، کتاب خوانده و دل نازک؛ آنقدر دل نازک که هنوز بعد از سال‌ها، بازخوانی برخی از خاطرات، چشمانش را نمناک می‌کند؛ خاطراتی تلخ از ناکامی‌اش در گرفتن رضایت از اولیاء دم؛ خودش معتقد است این پر انرژی بودن و شوخ طبعی‌اش هم خصلت ذاتی باز مانده از شیطنت‌های دوره کودکی‌اش است هم پیش نیاز کار با زندانی‌هایی که شاید فرصت دیدن دوباره طلوع آفتاب را نداشته باشند؛ همان زیر تیغی‌ها؛ زندانی‌هایی که امیدهای «حاج آقا» در آخرین خط زندگی‌شان، می‌تواند حُسن ختامی بر آخرین برگ از دفتر سرنوشت‌شان باشد؛ دفتری که شاید آخرین صفحه آن در گرگ و میش قبل از طلوع آفتاب، پای یکی از شماره‌های یک تا دهِ چوبه اعدام در حیاط اجرای احکام، ورق بخورد.در این گفت‌وگو، نام مصاحبه شونده و تصاویر وی بنا به مصلحت‌هایی منتشر نمی‌شود.روحانی شدنم در زندان، توفیق اجباری بود•  حاج آقا چطور شد وارد زندان شدید؟حقیقتش ورود من به‌این کار و روحانی زندان شدن، کاملاً ناخواسته بود؛ یادم هست یکی از فامیل‌های مادری ما سال 80 در همین جا بود مسئول بود؛ تازه پایه 6 و لمعتین را تمام کرده بودم که اون سید به من گفت میای اینجا؟ من هم همینطوری قبول کردم و وارد زندان رجایی‌شهر شدم؛ یعنی اصلاً نمی‌دانستم قرار است چه کاری بکنم؛ البته قرار بود من فقط برای 3 ماه بمانم و حکم اولیه من , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها